مقدمه:
جهانبینی اسلامی دارای ویژگیهای منحصر به فرد است که آنرا از دیگر جهانبینیها جدا میسازد این ویژگیها بسیارند ولی در زیر چتر یک ویژگی کلی و بزرگتر جمع میشوند و آن ربانی بودن است. جهانبینی اسلامی ربانی است با تمام خواص و ارکان خود از جانب خداوند علیم و خبیر آمده است، خداوندی که خلق و امر از آن اوست.
همچنانکه نظام هستی بر اساس تعادل و توازن خاصی آفریده شده و در آفرینش خداوند مهربان هیچگونه ناهمگونی و عدم تناسبی دیده نمیشود. در امر و فرمانش (وحی) نیز پدیده توازن و تعادل عینیت دارد و در رفتار و کردار رسولش نیز تجسم یافته است.
مشاهده این توازن و تعادل دقیق در جهان آفرینش و در عموم احکام و قوانین خداوند بر ما ایجاب میکند که در اندیشه و عمل جانب اعتدال و میانهروی را مراعات نماییم.
تاریخ امتهایی قبل از اسلام و غیر مسلمانان گواه بر این است هر زمان پیروان این آیینها از مسیر اعتدال و توازن خارج گشته و راه افراط و تفریط را در پیش گرفتهاند. خسات جبرانناپذیری را برای جامعه خود به دنبال داشتهاند و سالیان متمادی در گرداب جنگ و تفرقه و چند دستگی اسیر گشته و از مسیر تحرک و پویایی باز ماندهاند. ظهور گروه خوارج در تاریخ صدر اسلام و شهید شدن تعداد زیادی از رهبران و پیشوایان آن عصر نمونه عینی خروج از اعتدال و پیش گرفتن راه افراط و تفریط میباشد.
در زمان معاصر هم افراط و تفریط در میان روشنفکران و اسلامگراها (مدعیان سلفی) نتایج ناخوشایندی برای جوامع اسلامی به بار آورده که نمونه آن جنگهای مذهبی و حرکتهای انتحاری و گرفتن جان هزاران انسان بیگانه بوده است.
خداوند متعال امت اسلامی را امتی میانه و معتدل معرفی کرده است؛ یعنی میانهروی امت اسلامی برخاسته و برآمده از متعادل بودن نظام و قانون این دین میباشد چرا که اسلام برنامهای متعادل برای امتی متعادل و میانهرو است.
امام ابنالقیم، میانهروی و اعتدال را یکی از چهار رکن اصلی میداند که اخلاق نیکو بر آن تکیه دارد که عبارتند از شکیبایی، پاکدامنی، شجاعت، اعتدال و میانهروی. انشاءالله به لطف و فضل الهی در صفحات آتی به توصیف و تبین اعتدال و میانهروی میپردازیم و به دنبال آنها بعضی از ابعاد اعتدال را از نگاه قرآن مورد بررسی قرار میدهیم.
معنی لغوی و اصطلاحی اعتدال
اعتدال و میانهروی ترجمه واژه «وَسَطْ» در زبان عربی است «اوسط الشیء وسطه» برگزیده و منتخب هر چیزی که دارای دو طرف متساوی و یک اندازه باشد. مثلاً میگویند: «فلانٌ من اوسط قومه» فلانی در میان خویشاوندانس برگزیدهترین است.
معنی دیگر (وسط) دوری از افراط و تفریط میباشد، افراط اضافه برخواسته و تفریط کمتر از آن است و آنچه حد وسط و برگزیده میان این دو باشد عدالت و میانهروی نام دارد. مشتقات وسط چندین بار در قرآن در مدح و ستایش به کار رفتهاند.
از بیان قرآن میفهمیم که «توسط» نیز فضیلتی از فضایل اسلام و مَنشی از منشهای اخلاقی قرآنی و صفتی بزرگوار و اساسی است که خداوند آن را برای مؤمنان برگزیده و میفرماید. «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا» (بقره: 143)
مرحوم رشید رضا در تفسیر ابن آیه میفرماید:
خداوند امت مسلمانان را به سبب دین، کردار، رفتار، اخلاق، علاقه به تعالیم الهی امتی میانه قرار داده است حال آنکه پیشینیان دو دسته بودهاند دستهای در مادیات و هوسهای نفسانی صِرف افراط دانسته و از آن پیروی میکرده و فقط به پرورش جسم و لذایذ زودگذر پایبند بودهاند. مانند یهودیان و مشرکان و گروه دوم بالعکس آنها فقط در راه عالم روحانی (خشک و بیروح) به سر میبرده و به دنیا و تناعم آن پشت پا زده و از آن بیزار بودهاند مانند نصاری و صابئین و برخی از بتپرستان و مرتاضان هند.
اما خدای مهربان برای این امت پیامبر خاتم، هم حق روح و روان و هم حق جسم را با هم جمع فرموده و آن را امتی مادی-روحی قرار داده است. چنانچه نگاهی تاریخی به ادیان پیش از اسلام داشته باشیم مشاهده میکنیم که هر کدام از آنها در جهتی دچار افراط و در جهتی دچار تفریط شدهاند. در چنین شرایطی بازگشت به میانهروی امری است گریز ناپذیر است تا بدین وسیله هر دو کفه ترازو، همسنگ و برابر گردند.
در میانهروی معانی دیگری نیز وجود دارد که دین اسلام و امت مسلمانان را ممتاز میسازد.
الف) میانهروی یعنی عدالت:
عدالت در حقیقت عبارت است از میانهروی میان دو جنبه یا چند جنبه رو در رو بدون جانبداری و تمایل به یکی از جنبهها، یا موازنه و سنجش این جنبهها به گونهای که حق هر کدام عادلانه و بدور از حقکشی به آنها اعطا گردد.
در سوره قلم میفرماید: «قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ» (قلم: 28)
نیکمردترین ایشان (عادلترین) مگر من به شما نگفتم چرا به تسبیح و تقدیس خداوند نمیپردازید. امام رازی اوسط را به عادلترین تفسیر نموده است.
ب) میانهروی یعنی مستقیم بودن
میانهروی یعنی مستقیم بودن راه و روش و دوری از کژروی و کجاندیشی و به تعبیر قرآن صراط مستقیم. از این رو اسلام به مسلمانان یاد داده که هر روز حداقل هفده بار راهیابی به صراط مستقیم را از خداوند درخواست نمایند. (اهدنا صراط المستقیم)
پیامبر در مورد مغضوبین و یهودیان و در مورد گمراهان مسیحیان را به عنوان نمونه ذکر کردهاند. همچنین در سوره انعام میفرماید: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (انعام: 153) «این راه، راه مستقیم من است پیروی کنید و از راههایی پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده میسازد اینها چیزهایی است که خداوند شما را بدان توصیه میکند تا پرهیزکار شوید.»
در یاضی هم این یک اصل است که کوتاهترین فاصله بین دو نقطه، خطی است مستقیم.
ج) میانهروی یعنی ممتاز بودن
میانه بودن مظهر امتیاز و والایی در مادیات و معنویات میباشد. به عنوان مثال در مورد مادیات میبینیم که زیباترین مهرهی گردنبند در وسط آن قرار دارد و نیز سرپرست گروه در وسط و طرفدارانش در پیرامون وی قرار دارند. همچنانکه پیامبر در میان قوم خود ممتاز و افضل بود و شرط تحقق امت وسط در آیه 143بقره در تبعیت از پیامبر و شریعت او است.
د) میانه بودن یعنی مصونیت
در هر کشوری شهرهای مرکزی معمولاً از خطر و آسیب دشمنان بیشتر امنیت دارند تا نقاط مرزی و کنارها و شهرهای مرزی بسیاری از اوقات مورد حمله و دستبرد بیگانگان و مهاجمان قرار میگیرند.
نظام وسط و امت وسط هم همینگونه میباشد، آسیبناپذیر و مصون از هر گونه تهدید میباشد.
و) میانهروی محور وحدت و یکپارچگی
وسط بودن نمایانگر مرکز وحدت و نقطه به هم رسیدن است. زمانی که سنگی را به داخل استخری پرتاب میکنیم، موجهای متعددی شکل میگیرند. در همان حال که موجها یکی پس از دیگری شکل میگیرند اما مرکز همهی آنها یکی است و نقطه تلاقی همه آن موجها است. اگر به نقشه یک قالی هم نظری بیفکنیم تمامی حواشی و خطوط کنار قالی از ترنجی که در وسط آن است تأثیر میپذیرد. به همین صورت اندیشه میانه هم آن نقطه تعادل و توازنی است که اندیشههای تندرو و افراطی میتوانند در آنجا به توافق برسند. همچنین تندروی و افراطی موجب شقاق و چند دستگی خواهد شد.
اعتدال و میانهروی در قرآن و سنت نبوی
قرآن امت اسلامی را امتی میانه و معتدل معرفی کرده است: « وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا» و در جای دیگر امت اسلامی امت را اسلامی «خَيْرَ أُمَّةٍ» معرفی کرده و یهود و نصاری را از غلو در دین و پیامبرانشان به شدت نهی کرد و در همان حال ابن نهی را متوجه امت اسلامی نیز میکند و به آنان هشدار میدهد.
« قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ» (مائده: 77)
قرآن در ابعاد مختلفی مسلمانان را به اعتدال و میانهروی دعوت میکند. که انشاء الله در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
در سنت نبوی نیز نمونههای زیادی را میتوانیم پیدا کنیم که پیامبر (ص) اصحاب را از افراط و تفریط منع نموده و به اعتدال و میانهروی سفارش میکند که در ادامه به بعضی از آنها نیز اشاره میکنیم.
«إِنَّ الدِّينَ يُسْرٌ وَلَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا وَاسْتَعِينُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَيْءٍ مِنْ الدُّلْجَةِ» (رواه البخاری، ریاض العالمین، ص 118، 51)
ترجمه: در دین آسانی است و کسی که با دین به مقابله برخیزد و سختگیری کند ناکام و مغلوب میگردد. پس حق را طلب نموده و خود را به آن نزدیک ساخته و شاد باشید و از حرکت صبگاهی و شامگاهی و آخر شب یاری جوی. و در روایتی از وی آمده حق را طلب نموده خود را بدان نزدیک ساخته و در صبحگاه و شام گاه و آخر شب عمل کرده و میانهروی کنید تا به مقصد برسید.
حدیث: و عن ابن مسعود (رض) ان النبی قال: «هَلَكَ المُتَنَطِّعُون - قالها ثلاثا» (رواه مسلم)
از ابن مسعود (رض) روایت شده که پیامبر (ص) سه بار فرمودند هلاک شدند متتطعون (کسانی که بی مورد سختگیری کرد و در گفتار و کردار غلو مینمایند).
حدیث از او عبداله جابر بن سمره (رض) روایت شده که گفت: من با پیامبر (ص) نمازها را ادا میکردم طول نمازشان میانه بود و خطبهشان همچنین.
حدیث: از ابن عباس (رض) روایت شده که گفت در اثنایی که پیامبر (ص) خطبه میخواند متوجه شخص ایستادهای شد از حالش پرسیدند. جواب دادند او بنیاسرائیل است نذر کرده که در آفتاب ایستاده و ننشیند به سایه نرود و سخن نگوید و روزه گیرد، پیامبر (ص) فرمود او را بگویید سخن گوید و در سایه ایستاده و بنشیند و روزهاش را باید تمام کند.
در حدیث آمده اگر چیزی از خدا طلب میکنید فردوس را از او بخواهید چون حد میانه و والاترین جای بهشت است.
باز در حدیث دیگر میفرماید: خداوند مرا برای آوردن دین سهل و ساده برگزیده نه برای گوشهنشینی و رهبانیت ساخنگی و بیاساس، روش من خواندن نماز، خواب، استراحت و روزه گرفتن و افطار است و هر کسی از این راه و روش امتناع ورزد از من نیست.
«حضرت علی (رض) در وصف میانهروی میگوید: بهترین این امت گروه میانهاند که تندروها به سوی آنان باز میگردند و بهجا ماندگان هم به آنان میپیوندند.»
حضرت عمر(رض) میفرماید: «ای مردم هم راه و روش پیامبر برایتان روشن شده و هم واجبات بر شما فرض گشته و هم راه روشنی پیش پای شماست، به دنبال این و آن، به سوی چپ و راست نگرایید. بیگمان هر کسی از مسیر چپ و راست دوری گزیند راه میانه را انتخاب کرده است.»
ابعاد اعتدال در اسلام
زمانی که میانهروی اینهمه مزایا و برتری داشته باشد، جای تعجب نیست که این امر در تمامی جواب اسلامی اعم از فکری و اعتقادی، عبادی، عملی، تشریعی، نمود پیدا کند که به بعضی از این موارد اشاره میکنیم.
اعتدال در اعتقاد و باورها
اسلام اعتقادی است میانه و معتدل میان خرافهاندیشانی که در اعتقاد و باورمندی اسراف میورزند و هر چیزی را تصدیق مینمایند و بدون دلیل و برهان به آن ایمان میآورند و میان مادیگرایانی که متافیزیک و امور غیر حسی و تجربی را به کلی انکار میکنند.
«قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» (بقره: 111)
«بگو دلیل و برهانتان را بیاورید اگر راست میگویید»
اسلام عقاید فاقد دلیل و برهان را رد میکند و در سوره انعام آیات 79-75 با ترسیم حجت ابراهیمی بر قومش از باب مناظره، قوم خود را قدم به قدم به شیوهی حکیمانه و منطقی به سوی این باور رهنمون کرد که اعتقاداتشان هیچ پشتوانهای از دلیل و برهان ندارد.
هدف حضرت ابراهیم از طرح این سخنان اقامه حجت علیه قومش بود نه اینکه به آنها باور داشته باشد.
و در مقابل کسانی که خدایان بسیاری را بر میگزینند و چوب و سنگ و حیوان و ستارگان و... را پرستش میکنند به باد انتقاد میگیرد.
«وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ» (احقاف: 5)
چه كسي گمراهتر از كسي است كه افرادي را به فرياد بخواند و پرستش كند كه (اگر) تا روز قيامت (هم ايشان را به فرياد بخواند و پرستش كند) پاسخش نميگويند؟ (نه تنها پاسخش را نميدهند، بلكه سخنانش را هم نميشنوند) و اصلاً آنان از پرستشگران و به فريادخواهندگان غافل و بيخبرند.
عقیدهای است میانهرو و معتدل میان کسانی که فقط هستی را وجود حقیقی قلمداد میکنند و هر چیزی را که در قلمرو حس و تجربه قرار نگیرد خرافات و توهم میشمارند و میان آنهایی که هستی را پنداری بی اساس و غیر حقیقی و سرابی محسوب میکنند.
اسلام هستی را حقیقتی مسلم و تردیدناپذیر به حساب میآورد اما در ورای این هستی خالقی توانا و مدبر وجود دارد که هر چیزی را بر اساس حساب و کتابی آفریده و خلق نموده و هیچ چیزی در این عالم عبث و بیهوده نیست. هستی متشکل از عالم غیب و شهادت معرفی میکند.
اعتقادی است میانه و معتدل میان کسانی که انسان را به مقام خدایی میرسانند و انسان را جانشین خدا نموده (مکتب اومانیسم) و او را قانونگذار و فرمانروای خودش به شمار میآورند و میان کسانی که او را در چنگال جبر اقتصادی یا اجتماعی یا دینی قرار میدهند و به سان پر مرغی میانگارند که بدون اراده هر جا میرود اما در نگاه اسلام، انسان موجودی با اراده است که میتواند سرنوشت خود را تغییر دهد: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد: 11)
پیروان ادیان پیش از اسلام
پیامبران را تا جایی تقدیس میکردند که آنان را به مقام خدایی یا فرزند خدا بالا میبردند و یا بالعکس آنان را تکذیب کرده و تا مرز شهادت با آنان رفتار میکردند.
اما در دیدگاه اسلام پیامبران همانند سایر انسانهای دیگر دارای ویژگیهای بشری هستند. غذا میخورند، ازدواج میکنند اما متصل به وحی الهی هستند و بدون دخل و تصرف وحی را به بندگان خدا منتقل میکنند.
قرآن به پیامبر(ص) امر میکند که به اهل کتاب بگوید. غلو و افراط در دین نکنید.
« قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ» (مائده: 77)
مسیحیان با غلو دربارهي عیسی (ع) معتقد به عقیده تثلیث (پدر، پسر و روحالقدس) گشتند. همچنین غلو در شخصیتهای دینی در نهایت به بتپرستی خواهد انجامید.
همچنانکه قوم نوح (ع) با غلو و افراط در ارتباط با شخصیتهای دینی زمان خود هم چون ودّ، سواع، یغوث، یَعوق و نسر نهایتاً آنها را به بتان بزرگی تبدیل کردند که پیامبر اولوالعزمی همچون نوح در تغییر و بازگشت این اعتقاد به عقیده توحید ناتوان بود.
میانهروی در عبادت و شعایر
اگر چه قرآن هدف از خلقت انسان عبادت خداوند بیان نموده: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاریات: 56)
اما این به آن معنی نیست که انسان باید دائماً سر بر سجده و روزه و در مسجد باشد و یا همانند مسیحیت با ترک دنیا و فعالیتهای تولیدی و گرفتن شیوه رهبانیت را یک ارزش به حساب آورد. بلکه در کنار انجام عبادات، کار و فعالیت اقتصادی و تلاش برای عمران زمین را هم عبادت به حساب میآورد: «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه:10)
عبادات واجب، در اسلام بهگونهای وضع شدهاند که هیچ وقت مانع کسب و کار حلال انسان مسلمان نشوند. در روز پنج مرتبه نماز در سال یک ماه روزه و در تمام عمر یکبار حج را واجب نموده است، و سایر نوافل را به رغبت و میل توان انسانها واگذار نموده است و در سوره طه خطاب به پیامبر میفرماید:
« طه (1) مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»
طه، ما این قرآن را بر تو نفرستادیم تا رنج کشی.
از انس (رض) روایت است که فرمود:
سه شخص به خانههای زنان پیامبر (ص) آمده از عبادت پیامبر (ص) پرسش نمودند. چون برایشان گفته شد. گویا آنرا کم شمرده و گفتند ما با پیامبر چه تناسبی داریم در حالیکه گذشته و آیندهشان بخشیده شده. یکی از ایشان گفت من همیشه در تمام عمر همه شب را نماز میگذارم و دیگری گفت من تمام عمر روزه میگیرم و سومی گفت من از زنها دوری گزیده و هرگز ازدواج نمیکنم.
رسول الله (ص) آمد و فرمود: شما همان کسانی هستید که چنین و چنان گفتید، اما بخدا سوگند که من از همهی شما از خدا بیتشر ترسیده و از همهی شما پرهیزکارترم و من هم روزه میگیرم و هم نمیگیرم و نماز میخوانم و میخوابم و زنان را به نکاح میگیرم و کسی که از سنت و طریقه من روی گرداند، از من نیست.
از ابو عبدالله جابر بن سمره (رض) روایت شده که گفت من با پیامبر (ص) نمازها را ادا میکردم طول نمازشان میانه بود و خطبههاشان همچنان »
عبادات و واجبات اسلامی بر حسب توان انسانها و شرایط مکانی و جغرافیایی انعطافپذیر هستند و مثلاً در هنگام نماز اگر آب نبود یا آب برای سلامتی مضر باشد تیمم را قرار داده است، اگر ایستاده نتوانستیم نماز را ادا کنیم نشسته و یا دراز کشیده آن را ادا کنیم.
مسافران و بیماران را از روزه معاف داشته تا هر وقت توان داشتند آن را بگیرند و در ایام حج برای ناتوانان و سالمندان اجازه داده در بعضی از مناسک همانند رجم شیطان، وکیل بگیرند و نیز نابینایان و معلولان را از جهاد معاف نموده است.
در انفاق و بخشش به مسلمانان توصیه میکند که اعتدال را رعایت نمایند. «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا» (فرقان: 67)
اعتدال و توازن میان روحگرایی و مادیگری
یکی دیگر از جنبههای اعتدال و توازن در اسلام توازن میان دین و دنیاست.
در تاریخ گروهها و افرادی یافت میشوند که تمام دغدغه خاطرشان اشباع جنبه مادی در انسان و رونق بخشیدن به زندگی مادی است. بدون اینکه به سایر جوانب اهتمام ورزند. «وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ» (انعام: 29)
این گرایش افراطی نسبت به دنیا باعث تنآسایی، تجاوزگری، کشمکش، جنگ افروزی، غرور، تکبر به هنگام فراغت نعمت و نومیدی و دلسردی به هنگام سختی و تنگنا خواهد شد.
تهاجم شدید غرب و اروپا به ملتهای شرق و آفریقا به استعمار در آوردن منابع و سرزمین آنها نتیجه همان دنیاطلبی و دنیاگرایی میباشد.
در طول تاریخ کم نبودند اقوام و ملتهایی که به سبب پشت کردن به سنت الهی و توجه صرف به دنیا مستوجب عذاب الهی شدند و از صحنه روزگار جز نامی از آنها در تاریخ باقی نماند.
کجاست ثروت و دارایی که قارون ادعا میکرد: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي» این ثروت و دارایی تنها به خاطر دانش و علمی که دارم به من داده شده است.
و در نتیجه خداوند همه را یکجا در قعر زمین فرو برد.
و یا قوم سبا که دارای سرزمین خوش آب و هوایی بودند و در تنعم و دنیا غرق شدند اما به سبب پشت کردن به سنت الهی تمام آن باغات و سرزمین حاصل خیز آنها از بین رفت.
در برابر این گرایش و طرفداران آن، افراد و گروههایی نیز هستند که با چشم حقارت و دشمنی به دنیا مینگرند و در نتیجه خود را از نعمتها و زینت دنیا محروم میسازند همانند گرایش و تفکر برهمایی هند، رهبانیت مسیحی، تصوف خشک اسلامی، و فهم رایج از دین این شدکه دست از دنیا بردارند و به مراسم عبادس اشتغال دایم داشته باشند و دیندار واقعی کسی است که به کار و زندگی نمیچسبند، ترک ازدواج و تشکیل خانواده میکند لباسش وصلهدار و خانهاش در صومعهها، دیرها و خانقاها میباشد.
در میان این دو گرایش افراطی، اسلام انسان را دارای طبیعتی دوگانه میداند ساختار وجودیش از مشتی خاک و نفحهای از روح خدا میباشد.
«إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ (71) فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» (ص: 71-72)
انسان با جنبه خاکی و مادیش میتواند در راستای دستیابی به منفعت و اجرای مأموریت خود به تلاش و فعالیت بپردازد زمین را آباد کند و بیاراید معادن را کشف نماید و آنها را به خدمت گیرد، انگیزه تملیک و قدرت اگر بیهوده بودند خداوند در وجود انسان بودیعه نمیگذاشت.
همچنین انسان با عنصر روحی و آسمانیاش توانایی و آمادگی دارد تا به افقهای برتر اوج گیرد و تا جهانی والاتر و حیاتی پایدارتر پرواز کند.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمی
بار دیگر از ملک قــــربان شــــوم آنــچه در وهــم نیاید آن شـــوم
(مثنوی دفتر سوم)
زمین و همه امکانات موجود در آن برای انسان آفریده شده.
«أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»، و جا دارد که انسان از این امکانات به نحو مطلوبی بهرهبرداری نماید.
در سوره مائده میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (87) وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ؛ ای مؤمنان چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال کرده است بر خود حرام مکنید از حلال به حرام تجاوز و حدود شکنی ننمایید زیرا که خداوند متجاوزان حدود شکن را دوست نمیدارد » (مائده: 87)
و در سوره ملک: میفرماید: «او کسی است که زمین را برای شما رام گردانیده است در اطراف و جوانب آن بگردید و از رزق و روزی خداوند بخورید و زنده شدن دوباره در دست اوست» ملک آیه 15
هم چنین در سوره قصص میفرماید:
«وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» به وسیله آن چه خداوند عطا کرده است سرای آخرت را بجوی و بهره خویش را از دنیا فراموش مکن (قصص. 77)
قرآن دعا کردن را به ما آموزش میدهد که از خداوند درخواست نماییم. «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره 201)
با توجه به آیات فوق و آیات متعدد دیگر. مؤمنان باید میان خواستههای دنیا و آخرتشان توازن و تعادل برقرار نمایند از یک طرف برای عمران زمین و بهرهبرداری از منابع و نعمتهای خدادادی در آن نهایت استفاده از این نعمات آخرت را فراموش نکنند و در آنها اسراف و زیاده روی ننمایند.
استفاده از نعمات دنیا سهم جسم را ادا نمایند و با عبادت پروردگار سهم روح را هم بر آور نمایند.
از عمرو بن عاص (رض) روایت شده که فرمود: برای دنیایت چنان بکوش که گویی همیشه زنده میمانی و برای آخرتت چنان بکوش که گویی همین فرا خواهی مرد.
ادامه دارد ...
نظرات